روزهای دیدنی یک ماهگی
روزهاو شب ها در کنار تو با همه سختی ها با همه خوشی ها با همه بی تجربگی ها می گذرد و من در کنار تو با حضور تو هر روزقدرتمندتر می شوم شب هایی که هر دوساعت بیدار میشدم تورا در آغوش بگیرم وشیرت بدهم روزهایی که تمام وقتم را در کنار تو میگذراندم شب هایی که با کوچکترین صدایت بیدار میشدم روزهایی که برای متوجه کردنت به خودم باهات صحبت می کردم همه و همه را دوست دارم زردی ات خوب خوب نشد ولی به آرامی کم وکم می شد بعداز گذشت یک هفته وچند روز بالا اوردنت بعد از خوردن شیر شروع شدچندین بار پیش پزشک رفتیم قطره های مختلفی می خوردی ولی می گفتند به خاطره خوردن زیاد شیر وکوچک بودن معده برمیگرداند به مرور که بزرگتر شود خوب می شود. حمو...